۱۵ فیلم شاهکاری که نگاه شما به زندگی را به طور کلی تغییر خواهند داد [قسمت دوم]

فیلما می تونن راهی بسیار باحال و جذاب واسه ارائه یه جهان بینی و نگاه جدید نسبت به زندگی باشن. اونا این پتانسیل رو دارن که چند سال زندگی و شاید یه عمر زندگی رو در چند ساعت خلاصه کنن. فیلما می تونن به شکلی هوشمندانه شورشگرانه، تایید کننده فکرا فعلی و یا شدیدا تغییر دهنده ذهنیتا باشن اما تنها یه فیلم خاص می تونه به طور موثری جهان بینی شما رو تحت تاثیر بذاره. واسه موثر بودن، اینجور فیلمی باید نسبت به دیدگاه مخالفی که قصد تکون دادن و تغییر دادن اونو داره احترام گذاشته و با به کار گیری اتفاقات واقع گرایانه با نتایجی قابل درک به پشتیبانی از این باورها بپردازه.

جهان بینی یه فرد بسیار قوی و محکمه و به کسایی که در درون قلمرو اون زندگی می کنن یه امنیت روانشناختی هدیه می کنه.
این جهان بینی مانند یه فیلتر در مقابل احساسات و اتفاقات دور و بر عمل کرده و طبیعتاً اطلاعاتی که موجودیت اونو تهدید می کنه رو پس میزنه و هر چیزی که باعث تقویت اون شه رو پذیرا میشه. اما این چگونگی روبرو شدن با لحظات رقابت برانگیزِ شکه که راه رشد شخصی ما رو تعیین می کنه.
ممکنه یه نفر قسمت بزرگی از عمر خود رو بدون اینکه کوچیکترین تهدیدی در برابر باورهای خود ببینه بگذراند اما این موضوع کار سختیه و ممکنه به یدونه بعدی شدن دید و کوتاه بینی منجر شه.

بعضی هم بهتر می دونن نسبت به همه دیدگاه های متفاوت پذیرا بوده و بعد به آزمایش و تعمیر کردن نقاط ضعف یه ساختار تازه بوجود اومده از روی این دیدگاه ها بپردازند. تکون خوردن به معنی ویرون شدن نیس و این که یه دیدگاه در اثر تکانای دیدگاه های جور واجور مورد آزمایش قرار گیرد می تونه به یه جهان بینی بسیار قوی منجر شه.
به عبارت ساده تر، مورد رقابت قرار نگرفتن به معنی درست بودن و قوی بودن نیس و قویترین دیدگاه ها همیشه مورد رقابت قرار گرفتن.

فیلمایی که در این فهرست به اونا اشاره شده پیامای مهمی در خود دارن که جهان بینی افراد پردل و جربزه رو تقویت می کنه؛ هرچند بعضی از اونا خیلی سخت و تکون دهنده بوده و واسه افراد حساس یا جوون مناسب نیستن اما همه پتانسیل یاد دادن چیزی تازه به شما رو دارن. قسمت اول این مطلب رو هم می تونین در این لینک ببینین.

۱۰- قبل از اون که شیطان بفهمه مرده ای (۲۰۰۷)

یه حیوان وحشی که در گوشه ای سنگر گرفته بسیار خطرناکه و این فیلم پر از آدمای درمونده ایه که اینجور وضعیتی دارن. عنوان این فیلم بخش کوتاه شده ای از یه جمله طولانی بدین مضمونه:” باشه که تو یه ساعت و نیم قبل از اون که شیطان بفهمه مرده ای در بهشت باشی” و بیشتر شخصیتای داستان امیدی ناچیز دارن که قبل از روبرو شدن با عدالت و قانون بتونن از مهلکه فرار کنن. در فیلم «قبل از اون که شیطان بفهمه مرده ای» (Before the Devil Knows You’re Dead) دو داداش که شدیدا به پول نیاز دارن تصمیمی می گیرن که از مغازه جواهرات فروشی والدینشون سرقت کنن، با این امید که می تونن این کار رو خیلی راحت و بدون مشکل و ایجاد درگیری بکنن.

اما وقتی که نقشه اونا با عواقبی وحشتناک روبرو می شه، رشته ای از اتفاقات اتفاق می افته که همزمان زاییده و بانی اتفاقات بد بعدی و اعمال خوفناک اونا می شه.
سیدنی لومت در آخرین شاهکار کارگردانی خود با مهارت تموم تونسته رشته ای در هم تنیده شده از معلول و دلیلا رو به تصویر بکشه. ایشون نه فقط آشوب و پریشونی به وجود اومده به وسیله تصمیمات احمقانه شخصیتای اصلی داستان رو در برابر چشمون تماشاگر قرار میده بلکه به انتخابات نادرستی که باعث و بانی این درموندگی شدن هم اشاره میکنه. بعد از سرقت ناموفق گفته شده، خونواده شخصیتای اصلی به شکلی پیچیده از هم می پاشد، خشونتا و خیانتایی که هر کدوم در حق دیگر اعضای خونواده روا می دارن بسیار شوکه کننده س و اگه کسی خبرهای حوادث روزنامه ها رو نگاه کرده باشه خوب با این داستان رابطه برقرار کرده و براش قابل باور و بسیار واقعی جلوه می کنه.

این فیلم داستانی با احتیاط در مورد اندازه فناناپذیر شدن و مقاومت سرسختانه آدمای درمونده در شرایطیه که در گوشه ای گرفتار می شن اما مهم تر از اون، لومت می خواد به ما نشون بده که خیلی از دردسرها و مشکلات ما نتیجه رفتارای نادرست خودمون بوده و میشه از وقوع اونا جلوگیری کرد.

واسه دانلود این فیلم به این لینک مراجعه کنین.

۹- اونجا بودن (۱۹۷۹)

عبارت «در لحظه زندگی کن» به یه شعار عمومی و تکراری تبدیل شده اما مانند دیگه کلیشه ها، اینم از چیزی تلخ، دردناک و نیشدار نشأت میگیره. در فیلم «اونجا بودن» (Being There) شخصیت چنس که ً آدم ساده ایه این شعار رو در درون خود نهادینه ساخته. ً زندگی کردنش در لحظه بیشتر نتیجه سادگی اونه تا اراده و هدف شخصی اش اما هیچ وقت از این موضوع اطمینان حاصل کنیم و فیلم به ما نشون میده که این موضوع اهمیتی نداره. شخصیت چنس که تموم زندگی خود رو در درون یه خونه بزرگ گذرونده و به وسیله یه حامی بی نام مورد پشتیبانی قرار گرفته، هیچ چیزی در مورد دنیای دور و بر خود به جز اون چیزی که از راه تلویزیون دیده نمی دونه و وقتی که «مرد یپر بی نام» می میره اون یهو خود رو بیرون از خونه و در خیابونای واشنگتن دی سی پیدا میکنه.

ایشون در حالی که یه مرد میانسال تنهاست چاره ای جز ترک خونه نداره و ترکیبی از اتفاقات غیرقابل پیش بینی که در ادامه داستان واسه اون رخ میدن ترکیبی از کمدی،  تلنگرهای با باهوشی در مورد مسایل اجتماعی و یه صداقت اثر میذاره و چنس ناباورانه خود رو در میان کسایی می بینه که می تونن تغییرات بسیاری در جهان بسازن. چیزی که چنس با اون مواجه می شه اینه که دنیای واقعی بیرون از خونه، نبود توانایی اون در ایجاد رابطه اجتماعی با بقیه رو مثل اعتماد به نفس بالای اون تفسیر کرده؛ ناتوانی اون در صحبت کردن در مورد موضوعات پیچیده رو به عنوانی تصدیقی همراه با سکوت واسه سخنان خود تلقی کرده و دوری اون از چاپلوسی یا رقابت با اونا رو به عنوان تهدیدی مخفی واسه قدرتهایشان تفسیر می کنن.

واکنشای دنیای مدرن به شخصی که در زندگی اش هیچ نقشه و برنامه ای نداشته بسیار موثر و البته ناراحت کننده س اما همه این واکنشا همزمان بسیار دقیق و درست بوده و پیشداوری و قضاوتای نادرست کسایی که عکس العمل نشون میده رو نمایان می سازه. پیام فیلم «اونجا بودن» بسیار روشنه: جاه طلبی، طمع و غرور فاکتورهای فلج کننده هستن که خوبی، مهربانی و ارتباطات واقعی رو تهدید می کنه.
پیتر سلرز در این نقش یکی از بهترین بررسیای روانشناسانه در مورد جامعه شناسی و خودخواهی رو به تصویر میکشه. واسه دانلود این فیلم می تونین از این لینک استفاده کنین.

۸- روشنایی زمستون (۱۹۶۳)

داستان فیلم سوئدی «روشنایی زمستون» (Winter Light) در دنیای نزدیک به زمان مدرن اتفاق می افته. در این فیلم، کشیش یه روستای کوچیک با واقعیتی دردناک مواجه می شه.
ایشون همه وظایفی که به عنوان کشیش داهات رو دوش داره رو تموم و کمال انجام میده اما به سرعت می فهمه که فقط به صورت ظاهری در حال انجام این کارا بوده و از درون با بحرانی تکون دهنده مواجه می شه.
شاید هم تنها کمی خسته و مریض باشه اما به طور کاملً مشخصه که اون به کمی خواب نیاز داشته و سرفه ای یه ریز امان اونو بریده س. اما بحران پیش اومده واسه باورهای دینی اون واقعیه و کم کم بیننده متوجه این واقعیت می شه: در بعدازظهری که داستان در اون اتفاق می افته تماشاگر تعاملات رو راست و با شور و شوق خیلی زیاد اون با کشیش جوون دیگری که دستیار اونه – کسی که شدیدا از وقوع یه بحران اتمی در آینده ای نزدیک بیمناکه- و یه معلم مدرسه ناباور به خدا که خود رو عاشق کشیش داهات می بینه هستیم.

مطلب دیگر :   ۱۰ قدرت اقتصادی: ثروتمندترین کشورهای جهان در سال ۲۰۱۸ را بشناسید

آزمایش روحی روانی که کشیش متحمل می شه تاثیر عمیقی روی همه آدمایی داره که اونو به عنوان رهبر و راهنمای اخلاقی و دینی خود انتخاب کردن و همزمان اون خود هم به دنبال پاسخایی واسه استرس و پریشونی داخلی- اعتقادی خوده. فیلم «روشنایی زمستون» یکی از فیلمای اینگمار برگمانه که در اون سکوت خدا دید شده.
جدای از مشاهداتی در فیلم که براساس اون باورمندان به خدا تلاش دارن ایمانشون رو به راه های جور واجور نشون بدن، ادعای نبود تعامل فعال خدا با هر کدوم از این افراد هم از موضوعاتیه که در فیلم میشه به اون رسید.

فیلم می خواد بگه که اینجور نبود ارتباطی در روزای سخت بیشتر خود رو نشون میده و انتخاب یه روز سرد زمستونی واسه زمینه داستان فیلم هم نمایانگر این باور کارگردانه. این مرد خدا چیجوری باید با سکوت خدا مواجه شه در حالی که می دونه نتیجه این موضوع نه فقط اون بلکه زندگی دیگرانی که اونو سرمشق خود می دونن رو هم تحت تاثیر قرار میده؟ این حسیه که بینندگان فیلم «روشنایی زمستون» خوب حس می کنن. واسه دانلود فیلم «روشنایی زمستون» می تونین از این لینک استفاده کنین.

۷- مخمل آبی (۱۹۸۶)

هیچ کسی تا حالا نتونسته مانند دیوید لینچ تاریکیای شهرهای کوچیک آمریکا رو در مقابل دوربین به روشنی و وضوح نمایش دهد. از همون اول مشخص می شه که فیلم «مخمل آبی» (Blue Velvet) دو وجهه داره و همراه با شخصیت اصلی داستان سفری افشاگرانه رو در پیش داریم که ما رو تموم اعماق وجودمون تکون میده. سکانس ابتدایی فیلم جمعی از مردم خندان در حرکات اسلوموشن رو نشون میده اما یهو دوربین شیرجه ای سمبلیک به زیر پرده سبز داشته و آنجاست که سوسکای مشکی دور از چشم مردم در حال نقب زدن و مقابله هستن. پیام بسیار روشنه: تو یه جامعه ً ایده آل چیزایی زیادی وجود دارن که ندیده باقی می مانند و رازهای سر به مهر این جامعه به اندازه ظاهر و روش براقش واقعی هستن.

وقتی که شخصیت اصلی داستان، جفری بومونت، روی زمین با یه گوش بریده شده آدم مواجه می شه با عبور اون از روی پلی که بین دو دنیای متفاوت قرار گرفته همراه میشیم. شارلوت برونته در مورد شخصیت منفی رمان سنتی خواهرش، «بلندیای بادگیر» (Wuthering Heights)، حیرت زده اینجور میگه:” این که درسته شخصیتایی مانند هیثکلیف رو بوجود بیاریم رو من نمی دونم. اما باور نمی کنم این طور باشه”. فرانک بوث در این فیلم شخصیتیه؛ کسی که در زیر چمنای سبز ظاهری این شهر، هر کسی که وارد قلمروش شه رو به بدترین شکل ممکن شکنجه می کنه.

تماشای بیرحمی، انحرافات اخلاقی و رفتارای اون در فیلم بسیار سخته اما اون نماد عنصر بیریخت و تاریک جامعه ایه که کارگردان می خواد ما دیده و درک کنیم.
شخصیت جفری سخت در تلاشه که دلیل وجود اینجور شخصیتای تاریکی در جهان رو فهمیده و توجیه کنه.
این فیلم می خواد که ما و اون به این نکته برسیم که میشه بر تاریکی شیطانی غلبه کرد و این کار فقط با نور عشق ممکن میشه. برخلاف بسیاری دیگه از آثار دیوید لینچ، داستان «مخمل آبی» خوب شخصیتای خوب و بد رو از هم جدا می سازه و می بینم که برنده شدن در جنگ سخت بین این دو گروه خیلی سخت و پرتلفاته. واسه دانلود فیلم «مخمل آبی» از این لینک استفاده کنین.

۶- استروژک (۱۹۷۷)

ورنر هرتسوک در فیلم منحصر به فرد و اورجینال «استروژک» (Stroszek)، دوربین و استعداد خلاقانه خود رو به آمریکا می آورد. داستان این فیلم در مورد یه اجرا کننده موسیقی خیابانی به نام برونو استروژکه که اعتیاد اخیرش به الکل باعث شده که پلیس برلین اونو بازداشت کنه.
بعد از آزاد شدن، ایشون همراه با یه فاحشه محلی که از بدرفتاریای اربابان بیرحم خود به تنگ اومده قصد سفر به آمریکا رو دارن و یه همسایه هم با اونا همراه می شه که یکی از اقوامش در ویسکانسین از اون خواسته واسه زندگی به اون ملحق شه.
چیزی که در ادامه اتفاق می افته، بررسی تکون دهنده و غیراحساسی رویای آمریکاییه که سه مسافر آلمانی در آخر در پیدا میکنن با انچه که در کارت پستالای مربوط به آمریکا به تصویر کشیده شده فرق زیادی داره.

شوربختانه این سه شخصیت بیچاره و غیرعادی  واقعیت اتفاقاتی که براشون اتفاق می افته رو درک نمی کنن و کشور جدیدشون اون موفقیت و ثروتی که توقع داشتن رو واسه اونا جفت و جور نمی سازه. هر چند برونو و دوستانش مانند خشونت و بدرفتاری که در آلمان با اون روبرو بودن مواجه نمی شن اما میفهمن که نزول خورها و بانکداران در آمریکا هم مانند آلمان به چیزی جز منافع خود فکر نکرده و هر چی که به اونا بدهکار باشین رو از شما می گیرن چه با یه لبخند ساده باشه و چه با خشونت فیزیکی. هرتسوگ در این فیلم از افراد محلی و نابازیگر واسه شلوغ کردن فیلمش استفاده می کنه و نتیجه کار هم هم کمیکه و هم بسیار موثر.

صحنه ظاهری و فراموش نشدنی پایانی فیلم «استروژک» برون سازی آشوب درونیه که برونو به اون دچار شده، پریشونی و آشوبی که بیشتر به دلیل انتظارات غیرواقعی و نابجای اون ایجاد شده.
هر چند در این فیلم علیه هیچ کشوری موضع گیری سخت انتقادی وجود نداره اما نشون میده که رویای آمریکایی یه نیمه تاریک هم داره و همونجوری که می تونه یه نفر رو به سرعت موفق سازه میتونه که یه سریای دیگه رو در کمتری زمان ممکن نابود سازه. این فیلم داستانی بسیار موثر و موهوم داره و ما رو به سمتی می بره که این سوال رو از خود سوال کنیم: آزادی همیشه واسه همه به طور کاملً خوب میشه؟ واسه دانلود این فیلم به این لینک مراجعه کنین.

۱۰ مورد از بهترین فیلمای رازآلود و پیچیده تاریخ سینما رو بشناسین [قسمت اول]

کامل ترین و بهترین فیلمای هر ژانر سینمایی تموم دوران رو بشناسین [قسمت اول]

۱۰ فیلم جنگی جذاب و دیدنی که شاید ندیده باشین [قسمت اول]

گلرخ اصیل

Next Post

تراژدی برای مصرف «شیر»: ۴ برابر استاندارد جهانی، نوشابه می‌نوشیم!

د تیر 21 , 1400
نوشابه و فست فود خوری ایرانیا، مثل مصرف برق و برنج و گاز و بنزین و شکر و نمک، در حال رکورد شکنی جهانیه و این موضوع با پیر شدن جمعیت و افزایش هزینه های بهداشت و درمان، اقتصاد و صنعت سلامت کشور رو تهدید می کنه. تعداد داروخانه ها […]

You May Like