منتخبی از فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 409

پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند

خش افتادن-خراش افتادن

چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است

جامه شور-رختشوی

آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

چشه ؟-او را چه شده ؟

روده کوچکه ی کسی روده بزرگش را خوردن-کنایه از شدت گرسنگی

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند

 

آبشان از یک جوی نرفتن(همداستان شدنشان ممکن نبودن، با هم نساختن)

زر زدن-دری وری گفتن-گریه کردن

زبان پس قفا-نوعی گل است

خلاف شرع-ضد قانون شریعت

زوار-زه وار-چیزی شبیه به زه

 
خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

انگشت به دهان-حیرت‌زده-سرگشته

ابرو نازک کردن(ابرو تنگ کردن)

پابوسی-زیارت

ریزه خوانی کردن-غرغر کردن-نق زدن-ایراد گرفتن

رویم به دیوار-هنگام گفتن مطلب ناخوشایندی می گویند

ترس بر داشتن کسی را-از وارد شدن به کاری بیم داشتن

حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

به حساب-مثلا-یعنی

با هم کنار آمدن-با هم ساختن

خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

دیالله-زود باش دیگه !

بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود

رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت

حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

از مخ معاف بودن-دیوانه بودن

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن
پیش کنار-بیضه-خایه

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

بی شیله پیله-بدون حقه بازی-صاف و ساده

چشم زهره-ترس

دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات

چین و چوروک-چین و شکن

بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه

پایان نامه-رساله ی پایان تحصیل

تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن
زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد
خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن
بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

با خدا-خداشناس-مومن

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

دکان و دستگاه به هم زدن-سر و سامان یافتن-قدرت و ثروت پیدا کردن

راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن

بد قماش-بد جنس-خبیث

زیر بغلی-نوعی تنبک که پایه ی دراز آن را زیر بغل می گذارند و آن را می نوازند

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

 

حساب داشتن-حساب بانکی داشتن

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن

چوب سیگار-نی سیگار

بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

پَتَه-کاغذ مقوایی-مهره ی فلزی به جای پول-ژتون

باریک اندام-لاغر و ظریف

تو پوزی خوردن-تو دهنی خوردن-دمغ شدن-نا امید شدن

تیر کردن کسی-کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

دست فروشی-شغل دست فروش
ساییدن دندان ها به یکدیگر به هنگام خشم یا در خواب

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن

ریشه دار-با سابقه-قابل اطمینان-محکم
چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

 

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

جفتک-لگد حیوان که با هر دو پا بزند-کنایه از خودداری از انجام کاری

تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند

چلاق-دست و پا شکسته یا بریده

 
چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

تلکه بند شدن- تلکه کردن

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

بکُش بکُش-دعوا و مرافعه جمعی تا حد کشتن

تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

دو شاخ-دارای دو شقه

حق-باج سبیل-رشوه

چرب کردن-روغن یا کرم مالیدن

چموش-سرکش-یکدنده

دعوا-مشاجره-نزاع-بازخواست و سرزنش

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی
خاطرجمع شدن-مطمئن شدن

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

دوم از آن-در ثانی-دوم آن که

ریزه میزه-ریزه پیزه

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

بخیه زدن-آجیده کردن-دوختن شکاف جامه یا تن

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

اقل‌کم-دست‌کم-لااقل

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

پایین تنه-از کمر به پایین-قسمت پایین لباس-کنایه از آلت تناسلی

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن

ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن

دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

چشم انداختن-نگاه کردن

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

زیر جلی-پنهانی-آهسته

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

پشت اندر پشت-نسل اندر نسل

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

چنگک شدن-چنگ شدن

جوجه خوردن-مرفه بودن-در ناز و نعمت زیستن

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

افت کردن(کاهش یافتن، کم شدن)

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر

چُسک-دمپایی-کفش سبک و راحت
تَپوک-ضربه ی دست یا پا
ازخداخواسته-آرزومند-مشتاق

حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن

خوردنی-غذا-قابل خوردن

رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن

 
به دهان ها افتادن-فاش شدن-بر سر زبان ها افتادن
رستم صولت-رستم در حمام

این خاکدان(دنیا)

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن

پیش ِ پا-جلوی رو

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان
باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند

خانه خراب-بدبخت شده-بی چیز شده-زیان دیده

خاطره-یادگار

خط و نشان کشیدن-تهدید کردن

آفتاب‌رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد
خدا را بنده نبودن-بی نهایت عصبانی بودن-کفران کردن

آفتاب‌رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد

 

دست زدن-کوبیدن دو دست به یکدیگر همراه با نوای موسیقی یا برای تشویق

چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ

پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او

بزرگداشت-احترام-تکریم

پشه را در هوا نعل زدن-در تیراندازی بسیار ورزیده بودن-بسیار زرنگ و فرصت طلب بودن

زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن

پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد
به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن

داد کشیدن-عصبانیت و خشم نشان دادن

دو پهلو حرف زدن-مبهم سخن گفتن

پیش پیش-جلو جلو

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

چشم روی هم گذاشتن-نادیده گرفتن-گذشت کردن

جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی

رودرواسی-رودربایستی

زجرکش کردن-به زجر و شکنجه کشتن

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

دوخت و دوز-خیاطی

راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند

ژست-طرز حرکت و رفتار شخص

تب و تاب-سوز و گداز

جیب کَن-کسی که کارش اخاذی و تلکه است-کسی که دیگران را می دوشد

آکله فرنگی-سیفلیس

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

اَنَک شدن(تحقیر شدن، خجالت کشیدن)

تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن

پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن

حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام

 

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن

امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن

جا رختی-چوب رختی-چیزی که رخت را به آن می آویزند

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

چار میخ-اذیت و آزار سخت

حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

تو جوال رفتن با کسی-با کسی به مبارزه برخاستن

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

چشم پوشیدن از چیزی-صرف نظر کردن از چیزی

 

آن سفر-آن بار-آن دفعه

آتو-بهانه-دستاویز-نقطه‌ضعف

پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن

تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن

آدم-نوکر

درق دروق-درق درق

خرجی-پول لازم برای گذران روز

خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

در هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو افتادن-اوقات تلخ شدن

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن

دفتر روزنامه-دفتری که در آن ریز همه ی داد و ستدهای روزانه را ثبت می کنند

آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

به هر حال-در هر حال-در هر صورت

راه گم کردن-نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن

 
ته چیزی را بالا آوردن-تا آخر خوردن-تمام کردن
پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن

با کسی ندار شدن-با کسی خودمانی

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

 
خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

بد سیرت کردن-به دختری تجاوز کردن-بی عصمت کردن

تا برداشتن-تا شدن-خم شدن

 
زیر آرنجی-بالشی که هنگام دراز کشیدن زیر دست و آرنج می گذارند

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن

ذوق زده-بسیار خوش حال

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

چانه لغ-نگا. چانه شل

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

بالینی-کلینیکی

به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن

رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.

خاج کشیدن-صلیب کشیدن

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

 

پَس-ناجور-خراب

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

دزدی گرگی-دله دزدی

تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت

دو به دو-دو تا دو تا

دو پهلو-دارای ابهام-کنایه دار

از ته دل-از سر صدق و صفا

تلق و تولوق-صدای ناهنجار

جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند

پیله ی کسی به کسی گرفتن-کسی را اذیت کردن

خاک به سر کردن-به فکر چاره افتادن-چاره جویی کردن

خدا کند-ای کاش

پت پتی-موتور سیکلت

زرت و پرت-چرت و پرت

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

پاتی-در هم و بر هم-نامنظم

چرب کردن-روغن یا کرم مالیدن

چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن

جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ

اِحلیل خوردن-فریب خوردن

آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی

بازداشت-توقیف موقت-موقتا زندانی کردن

اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

از گرد راه رسیده-تازه‌وارد-هنوز به کار دیگری نپرداخته

چپ اندر قیچی-نامنظم و نامرتب-بی نظم و قاعده

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

اشکنک سرشکنک داشتن(با خطر همراه بودن)

اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

 

تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند

درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن

باد بُروت-خودخواهی-غرور-تکبر

پُر کار-فعال-با پشتکار

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

 

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

 

زهرآب-ادرار-شاش-پیشاب

دشت کسی را کور کردن-اولین فروش کاسب را نسیه خریدن
 

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن

از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی

دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن

جگر گوشه-فرزند

چرت بردن کسی را-غالب شدن حالت خواب بر کسی

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

اسکلت‌بندی-طرح‌ریزی-زیرسازی

رگ خود را زدن-به حق خود قانع بودن-ادعای زیاد نداشتن

دست و رو شسته-بی شرم-وقیح

دُم سیخ شدن-سقط شدن-مردن
بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن

خرج-هزینه-پول مصرف روزانه ی خانواده

خرکچی-چارپادار

آن چنانی(چنانکه خود می‌دانی، بسیار گران‌بها، بسیار عجیب)

جیر و ویر راه انداختن-داد و فریاد راه انداختن

تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند
از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

روغن زرد-روغن حیوانی

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

بر انداز کردن-کسی یا چیزی را عمیقا

 

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

بز دل-ترسو

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن

چرک-کثیف

 

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو

پیش پیشکی-از پیش

از بای بسم الله تا تای تَمَت(از اول تا آخر، از سیر تا پیاز)

زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن

رو به راه-آماده-مهیا-منظم

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند

آدم دیرجوش(کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد)

الفرار(گریز، بگریز !)

جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن

تته پته-لکنت زبان

زیر چاق کردن-برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن

جاخالی کردن-خود را کنار کشیدن

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

در گوشی-با زمزمه-پچ پچ وار
پایین تنه-از کمر به پایین-قسمت پایین لباس-کنایه از آلت تناسلی

این دنده آن دنده شدن-این پهلو آن پهلو شدن

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

 

خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن

خبرکشی کردن-سخن چینی کردن

بلا نسبت-دور از جانب شما

تاب برداشتن-خم شدن-شکم دادن-لوچ شدن چشم

حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن

حرف های گنده تر از دهان-ادعاهای زیادی-سخنان خارج از توانایی

اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)

به دل چسبیدن-مطبوع و گوارا بودن

چهار دیواری کسی نشست کردن-بدبخت شدن-از کار و زندگی ساقط شدن

دل رحم-مهربان

خر پشته-پشته ی بزرگ سقف شکم داری که روی ایوان و راه پله می سازند

روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد

خیالاتی-وسواسی-آن که پندار و توهمات بی جا دارد

حیوونکی-نگا حیوانکی

بوی شیر از دهان کسی آمدن-نادان و بی تجربه بودن-رشد جسمی و عقلی نداشتن-کودک و خام بودن

پیش بودن-جلو بودن-برتری داشتن
از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن
به دل خود صابون مالیدن-به خود وعده ی خوش دادن
 

چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن

بابا بزرگ-پدر بزرگ

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

 

چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

به سیم آخر زدن-بی قید شدن-از روی ناامیدی کاری را که نباید کرد انجام دادن

 
دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات

اسم درگوشی(نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است)

بر و بیا-رفت و آمد- دم و دستگاه

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن

دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن

جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک

پُخت-هر نوبت از پختن

استخوان‌دار(محکم، بااراده)

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

خاور شناس-دانا به فرهنگ شرق

پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع

آقام که شما باشید(خدمت شما عرض کنم)
پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

دست خر کوتاه-فوضولی موقوف !-دخالت نکن ! دست نزن !

 

جَخت-متضاد صبر

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند

اشک خنک(گریه‌ی ساختگی)

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

دار زدن-اعدام گناهکار با آویختن از چوبه ی دار

خرد نکردن تره برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

پایین دست-طرف پایین

پنج تن آل عبا- پنج تن

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن
چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

از شیر گرفتن-به دوره‌ی نوزادی پایان دادن

دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

پوزه ی کسی را به خاک مالیدن-کسی را شکست دادن

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن
زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن

پیش کسوتی-قدمت و برتری

از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن

خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده

رفتن و کشک خود را ساییدن-پی کار خود رفتن و فکری به حال خود کردن

خم شدن-دولا شدن

پای پس-عوض-تلافی

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف‌ها؟!)

به هم زدن-قطع رابطه کردن

پَخ-مسطح-بی ژرفا

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن

خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن

آبِ سیاه(نیمه کوری)

اشرفِ خر(حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند)

بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند

چشمک-ایما و اشاره به چشم

چاروادار قمی بودن-هم از توبره خوردن-هم از آخور

دک شدن-جیم شدن-ناپدید شدن

جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

 

زود رنج-نازک دل-حساس

پیسی-بد رفتاری-آزار

زیر گوشی در کردن-زیر سبیل در کردن

دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

به هر حال-در هر حال-در هر صورت

تیغی-چیزی که با کلاه برداری از کسی گرفته باشند

خش و خش-نگا. خش خش

تَپوک-ضربه ی دست یا پا

پساب-آبی که پیش از این در آن چیزی خیسانده یا جوشانده باشند

بد قدم-نامبارک-بد شگون

خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی

زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

پس پناه-جای خلوت در خانه یا کوچه-پستو

بز رو-راه باریک و پرپیچ و خم در کوه و جنگل

آدم بی‌خود(بی‌شخصیت و بی‌معنی)

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)

چای نیک-قوری و کتری چای

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

خوب-کافی-بسیار

اشرفِ خر(حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند)

دده مطبخی-آدم کثیف و بد بو

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

از گلیم خود پا را درازتر کردن(از حد (توانایی) خود تجاوز کردن)

پی گرفتن-دنبال کردن کار

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

چاقو دسته کردن-از سرما لرزیدن

ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن

بازداشتن-منع کردن-مانع شدن

دست من و دامن تو-دستم به دامنت

 

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

 

چار چشم-کسی مه عینک می زند

اسب چوبین-تابوت

پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

به محضِ-به مجرد ِ-همان وقت که

از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)

 

جیک و بیک کسی را دانستن-دانستن همه ی اسرار کسی

جیغ کشیدن-نگا. جیغ زدن

زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

روغن مالی-روغن زدن به دستگاه

خشت مالیدن-چاخان کردن-لاف زدن

چشم به دهان کسی دوختن-مطیع محض کسی بودن

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

اله و بله(چنین و چنان)

از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)

چشم به دهان کسی دوختن-مطیع محض کسی بودن
دو هوا شدن-بیمار شدن به دلیل تغییر هوا
آرواره‌ی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن
زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو

چرخ کردن-دوختن با چرخ خیاطی-خرد کردن گوشت با چرخ گوشتی

دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن

چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن

روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن

پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن

آستین از دهان برداشتن-خندیدن

خل بازی درآوردن-مثل دیوانه ها رفتار کردن

جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن

خوردن کسی با نگاه-نگا. با نگاه کسی را خوردن

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

رساندن-خبر یا اطلاعاتی را محرمانه به کسی دادن

پس بودن هوا-خراب بودن اوضاع-نامناسب بودن وضعیت

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

خرده مالک-مالک زمین کشاورزی کوچک

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

آهن کهنه به حلوا دادن-معامله‌ی پرسود کردن

زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط

جیز کردن-سوراندن به زبان کودکان

دور تسبیح-بسیار و بی شمار

ترتیب اثر دادن-به حساب آوردن-اهمیت دادن

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

چرب کردن-روغن یا کرم مالیدن

ته و تو-کنه حقیقت-باقی مانده ی هر چیز

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا

جهیزیه-نگا. جهیز
آب بندی کردن-آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو

در کردن-شلیک کردن-خالی کردن

 

دَمکنی-پارچه ای کلفت که برای جلوگیری از بیرون رفت بخار و دم کشیدن برنج یا چای بر روی دیگ یا قوری می گذارند

خجالت زده-شرم زده-شرمگین

حاجی خرناس-لولو

پول خرد-پول سکه ای
پیمانی-استخدام غیر رسمی

به کوری چشم کسی-بر خلاف میل کسی

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه

زه کشیدن-سخت شدن زخم-کشیدن عضله ها

دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

 

چشمک-ایما و اشاره به چشم

تو سری خور-آدم زور شنو-خوار و زبون

به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

رقص شتری-رقصی که از روی قاعده نباشد-حرکات نابهنجار

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

 

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

دوبل-دو برابر
 

ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته

بامبول زدن-حقه سوار کردن

زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن

روغنی-آلوده به روغن

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

آجیل مشکل‌گشا(آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند)

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن
به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن

جراندن-جر دادن-پاره کردن

زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن
پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن
دهن کسی را سرویس کردن-کسی را خونین و مالین کردن-به حساب کسی رسیدن

ریشه دار-با سابقه-قابل اطمینان-محکم

درجه-تب سنج-مرتبه ی نظامی

حرص زدن-زیاد خواستن-کم صبری کردن

پیمانی-استخدام غیر رسمی
ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن
زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار

آکله فرنگی-سیفلیس

زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد

چشمک-ایما و اشاره به چشم

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی

 

پته ی کسی روی آب افتادن-راز کسی فاش شدن-رسوا شدن

 

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

دستمالی-دست مالیدن

حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن

چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

اخت شدن با کسی-مانوس شدن با کسی

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت
حق شناسی-سپاس گزاری
پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

رو دست کسی گذاشتن خرج-کسی را در خرج انداختن

چسی در کردن-نگا. چسی آمدن

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

 

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن

ابرو انداختن-ابرو آمدن

داشتن-مشغول بودن

رخصت خواستن-اجازه خواستن

اسکلت‌بندی-طرح‌ریزی-زیرسازی

جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن

از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، به‌کلی زیر چیزی زدن)

زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه

چَرس-حشیش-گرد-بنگ

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

دوخت و دوز-خیاطی

جَفت-چوب بست انگور

آکِله-جذام-زن سلیطه

چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن

دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن

آب و رنگ-طراوت و شادابی

 

آکله فرنگی(سیفلیس)

 

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

رکاب کش-به تاخت-با سرعت

دل کسی را آب کردن-به اوج تمنا رساندن-بسیار مشتاق کردن-بی تاب کردن

خوش باور-آن که هر گفته ای را راست می پندارد

خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم

دلبخواهی-دلبخواه

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی
پیشنماز-کسی که پیشاپیش دیگران نماز می خواند و دیگران به او اقتدا می کنند
زیر مهمیز کشیدن-به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن

حاضر و آماده-آماده

دَم کردن-ریختن آب جوش روی چای و مانند آن و حرارت دادن آن ها-گذاشتن برنج جوشانده بر روی آتش تا آب آن بخار شود

تحصیل کرده-درس خوانده

دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

آدم بی‌خود-بی‌شخصیت و بی‌معنی

حدمتکار-مستخدم

 

چه مرگته ؟-چه دردی داری ؟

چوب علی موجود-چوب کج و معوج درویشان

آدم بی‌خود-بی‌شخصیت و بی‌معنی

 

پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند

خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

پنجه ی ابوالفضل-ورقه ی برنجی یا نقره ای که به شکل کف دست و انگشتان بریده شده است

زبان به دهان کسی گذاشتن-به کسی حرف یاد دادن-حرف توی دهان کسی گذاشتن

از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک
برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن
دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن
جسته دوزی-نوعی دوختن

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

اجباری بردن(کسی را به خدمت سربازی بردن)

پَر جبرئیل-چیز کمیاب و نادر-پول

بیراهه-راه میان بر ولی دشوار

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

آبجی خاک‌انداز-زن فضول و خبرچین

زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

خارش-خاریدن-نام بیماری خاریدن نشیمنگاه

بامبول زدن-حقه سوار کردن

خودمانی-صمیمی-یکدل

دست انداختن به روی چیزی-چیزی زا غاصبانه تصرف کردن

دست و پنجه نرم کردن-گلاویز شدن-جنگیدن

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن

حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار

 

چهار شاخ-آلتی چهار شاخه و دسته دار که با آن خرمن را باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود

رنگ انداختن-رنگ دلخواه را پیدا کردن

اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری

دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

 

زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد

تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک

در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن

خون مردگی-حالت مردن خون در زیر پوست-کبودی

جیر جیر کردن-داد و فریاد عاجزانه کردن برای میانجی طلبی

خر بی یال و دم-احمق-نادان

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)

خال-نقطه ی سیاه-لکه

چار چنگولی-سفت و محکم-با دست ها و پا ها

آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)

آدم بی‌خود-بی‌شخصیت و بی‌معنی

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

زانو-قطعه ی استوانه ای با زاویه های گوناگون برای تغییر مسیر لوله یا گرفتن انشعاب

جوراجور-دارای انواع گوناگون

زبر-خشن-غیر لطیف

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

زیر نویس-پادداشت پایین صفحه-پا نویس-نوشته ی زیر فیلم

خرجی-پول لازم برای گذران روز

آکِله-جذام-زن سلیطه
جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود
با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم

 
امن و امان(بدون بیم و هراس)
اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

افتادن به گردن کسی-به کسی تحمیل شدن

در رو-راه خروجی-مخرج-بیرون شد

خط زدن-با خط کشیدن روی چیزی آن را باطل کردن

از کیسه خوردن(از جیب خوردن)
انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)
تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن

زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

پخش-پراکنده

پوست از سر کسی کندن-کسی را سخت آزار و گوشمالی دادن-کشتن

چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم

آتو(بهانه، دستاویز، نقطه‌ضعف)

راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن

انگشت رساندن-دست‌درازی کردن-دست زدن

آهو چشم(معشوق، شاهد)

خونی-قاتل-دشمن سخت-مخالف شدید

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

حسرت-آرزوی سخت-خواهش بزرگ

پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار

خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست(از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد)

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

 

زهرمار کردن غذا-مانع از خوردن با لذت شدن

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

چراغ پا شدن-بر روی دو پا ایستادن اسب

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن

باد به آستین انداختن-فخر فروختن-خودخواهی کردن

به چشم-اطاعت می شود

گلرخ اصیل

Next Post

لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 342

پ مرداد 13 , 1401
چیز-آلت تناسلی زمین گذاشتن سر-مردن رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن پا برهنه-بدون کفش رایانه-کامپیوتر زنگوله پای تابوت-فرزند مرد یا زن پیر اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن تپق-گرفتگی زبان دولت منزل-دولت سرا بند کردن به کسی-به […]

You May Like