مجموعه کاملی از فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 183

آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

خرده حساب-طلب مختصر-دشمنی قبلی

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

برخوردن به کسی ،-به نطر کسی ناپسند آمدن-به کسی گران آمدن-احساس اهانت کردن-با کسی دیدار کردن

پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن

چوب آخر را زدن-پایان کاری را اعلام کردن-مانند در حراج

ردیف کردن-جور کردن-آماده کردن

چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن

دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)

پرند-حرف بی هوده

جا به جا-فورن-کسی که از جایی به جایی منتقل شود

ترس بر داشتن کسی را-از وارد شدن به کاری بیم داشتن

تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین

دزد و دغل-نادرست و مکار

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن

چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن

جوشی شدن-عصبانی شدن

آن چنانی(چنانکه خود می‌دانی، بسیار گران‌بها، بسیار عجیب)

روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

 

دست و دل باز-بخشنده-جوانمرد

جامه شور-رختشوی

خط افتادن-خراش افتادن

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

پیاله فروشی-میخانه

دیمی-کشت که از آب باران آبیاری شود-بدون برنامه و حساب-بی هدف

دیم-زراعتی که از آب باران آبیاری می شود

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن

دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار

جملگی-تمامن-سراسر

از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن

چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن

حوصله ی سر خاراندن نداشتن-گرفتاری و کار زیاد داشتن

دبور-بی سر و پا-لات-ولگرد-آسمان جل

از بیخ-یکسره-به‌کلی-کاملن

ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه

جست زدن-پریدن-خیز برداشتن

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته

پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق

زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

آدم بی‌معنی-آدم بی‌خود

تف مالی-سرسری شستن و اندکی آب زدن-هنگام بوسیدن-آب دهان و لب ها را به صورت کسی زدن

دُم کلفت-پول دار-مقتدر

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن

جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه

خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

آنکادر کردن-اصطلاحی در ارتش برای جمع‌کردن رختخواب

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود
دل داشتن-جرات داشتن-دلیر بودن

پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن

ابتدا به ساکن(ناگهانی، بی‌مقدمه)

پیشانی-بخت و اقبال-طالع
پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن
پُف-فوت-ورم-آماس

از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)

آواز شدن(شهره شدن)

ترور کردن-کشتن به دلیل سیاسی

باد کردن-به خود بالیدن-مغرور شدن

ازدست‌رفته(عاشق)

ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

ریشه داشتن-سابقه ی خوب داشتن-محکم بودن

خمیره-سرشت-ذات

خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

زخم و زیلی-خونین و مالین-پر زخم

چارچار زدن-بی حیایی کردن

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

الفرار(گریز، بگریز !)

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

حساب کسی را رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

خورد رفتن-از بین رفتن قسمت اضافی در خیاطی-جذب شدن و حل شدن در چیزی
دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

آن چنانی-چنانکه خود می‌دانی-بسیار گران‌بها-بسیار عجیب

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن
جیش-ادرار در زبان کودکان

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

پِق-صدای خنده ی ناگهانی
بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان
زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

پا توی کفش کسی کردن-با کسی در افتادن-به آزار کسی برخاستن

درآمد-عایدی

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب

زلم زیمبو-لوازم بی مصرف و بی ارزش

رد گم کردن-اثر چیزی یا کاری را از میان بردن-گمراه ساختن-نظر کسی را از چیزی منحرف کردن
باب-مرسوم-معمول

تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.

چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو

پات-بی آبرو-بی تربیت

حق الزحمه-دستمزد

حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت

ساییدن دندان ها به یکدیگر به هنگام خشم یا در خواب

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن

رودربایستی-ملاحظه-مراعات-شرم و حیا

خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن

چاک پشت-اسبی که در کمر خود فرورفتگی دارد و شانه و کفلش برآمده است

زیر جلد کسی رفتن-کسی را فریب دادن-اغفال کردن

حلیله و ملیله-چیز موهوم-داروی بی خاصیت-روغن میخ طویله

حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

چراغ پریموس-چراغ تلمبه ای-نوعی اجاق نفتی

زیر تشکی-رشوه

زیر غلیانی-ناشتایی-غذای صیح-چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند

چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

در آوردن پول-برای به دست آوردن پول و درآمد کوشیدن

ادا در آوردن-مسخرگی کردن-تظاهر کردن-تقلید کردن

از تعجب شاخ در آوردن-بسیار شگفت زده شدن

از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری
الفرار-گریز-بگریز !

روکاری-کار روی بنا یا چیزی

زیر دم سستی-انحراف اخلاقی

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن

بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری

خبرنگاری-کار خبرنگار

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

ته دار-پایه دار

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

ز ِق زدن-نق نق کردن بچه که مقدمه ی فریادهای و گریه های بعدی است

خشک و خالی-مختصر و ناچیز

از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)

زدن بر طبل بیعاری-خود را به بی دردی زدن

جاگرم کردن-در جایی ماندن

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

 
چله-چاق-چرب و چیلی

انگشت‌نگاری-ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده

رشوه گرفتن-رشوه خواری

چال-گودی-حفره

پر گو- پر چانه

از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)

از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)

دو بامبی-دو دستی-با دو دست

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

آش آلو کردن-خجالت‌زده کردن-کنفت کردن-سکه‌ی یک پول کردن
 

دماغ کسی را سوزاندن-کسی را ناکام کردن-در حسرت گذاشتن

خفه شدن-سکوت کردن-کسل شدن از تکرار حرفی

خش-صدای گرفته-خراش

زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

حرف های گنده تر از دهان-ادعاهای زیادی-سخنان خارج از توانایی

به هدر دادن-تلف کردن-تباه کردن-از دست دادن

زننده-زشت-نامطبوع-نفرت انگیز

اِرا-هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید

چشم زاغ-بی شرم

بستن خود به کسی-خود را به کسی منتسب کردن

دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن

خفت افتادن-تنگ شدن-در تنگنا افتادن

به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

دعوا-مشاجره-نزاع-بازخواست و سرزنش
پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

تراشیده-نازک-قلمی-لاغر

دعوا راه انداختن-سبب جنگ و جدال شدن

خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام

ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا

خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن
ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)

جوجه فکلی-تازه کار و نا آزموده
چینه کشی-شغل چینه کش

باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی

دله دزدی-عمل دله دزد

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

بخت کسی گفتن-خدا برایش ساختن-شانس آوردن

آفتاب لب بام-پیری نزدیک به مرگ

آلاف و الوف(مال و ثروت، جاه و مقام)

افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی

توپ-پرشده-کامل-بی نیاز

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

انگشت‌پیچ-نوعی گز رقیق

خوش انصاف-با انصاف-منصف

 

پشتی-بالش-حمایت

آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی

بازرسی-بررسی و کنترل

دود گرفتن-پُک زدن

دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

دَدَر-بیرون-کوچه

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

خانم-زن بدکاره-هرزه

خانه یکی-صمیمی و یکدل

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند
بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

خشت مال-دروغ گو-لاف زن

آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن

راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی
دیر فهم-کند ذهن-کودن

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

پوست از سر کسی کندن-کسی را سخت آزار و گوشمالی دادن-کشتن

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

چای دبش-چای مرغوب که دهان را گس کند

رد گم کردن-اثر چیزی یا کاری را از میان بردن-گمراه ساختن-نظر کسی را از چیزی منحرف کردن

به حساب آوردن کسی-برای کسی اهمیت قائل شدن-دخالت دادن کسی

پای پس-عوض-تلافی

خوشگلک-با خوشگلی اندک

بامبول سوار کردن- بامبول در آوردن

حمله-بیماری غش-صرع

توان انجام کاری را داشتن

روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن

خالی کردن دل کسی-کسی را ترساندن

ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی

 
دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی

با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن

آنکادر کردن(اصطلاحی در ارتش برای جمع‌کردن رختخواب)

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

جزوه-کتابچه-دفترچه

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

 

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

خوش خوراک-نگا. خوش خور
بقچه بندی-ران چاق

زیر شال کسی قرص شدن-شکم کسی سیر بودن

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

آمده-شوخی و لطیفه

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

ریغ-مواد درون امعا و احشا

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

درآوردن دلی از عزا-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل و مطبوعی خوردن-به خوشی و راحتی ساعتی را گذراندن

زاق-چشم زاغ چشم

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

از یک قماش بودن(سر و ته یک کرباس بودن)
 

جوال پنبه آوردن-حرص و طمع زیاد داشتن-میل و علاقه ی فراوان داشتن

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

پهن شدن آفتاب-روز شدن

 

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب

برگشتن ورق-دگرگون شدن اوضاع-تغییر کردن حال و احوال

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

زیر تشکی-رشوه

آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار

بد قول-بد عهد-آن که به قول خود وفا نکند

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

دوا درمان-مداوا-معالجه

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

در معامله را گذاشتن-در قال را گذاشتن

خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه

 

خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس

دست کشیدن از کار-کار را تعطیل کردن

از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است

زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

از شیر مادر حلال‌تر(چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست)

به چشم-اطاعت می شود

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

زینه-پله

آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی‌توجهی قرار دادن

تلنگ در رفتن-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

 

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن
حق و حساب دان-لوطی منش-پای بند به آداب و رسوم اجتماعی

چاک زدن-نگا. چاک دادن

دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

دام پزشک-پزشک حیوانات

توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

حال و بار-وضع زندگی

خاکروبه-زباله-آشغال

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

راه گم کردن-نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن

چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن

 

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

آدم شش‌درچهار(شخص کوچک اندام و ریزنقش)

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

از منبر پایین آمدن-از پرچانگی دست برداشتن-سخن را به پایان آوردن

جا رختی-چوب رختی-چیزی که رخت را به آن می آویزند

جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند

آبی از کسی گرم نشدن(بهره‌ای از کسی نبردن)

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

خوش شانس-خوش اقبال-خوش طالع

 

پول مول-پول

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

ریش شدن-ریش ریش شدن

حق الزحمه-دستمزد

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

بی پا-از تاب و توان افتاده-فرسوده
در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته

زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن

رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن

خودی-آشنا

جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری

بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن

حرامزادگی-بد ذاتی-مکر

به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

پا در رکاب-حاضر و آماده

پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

پیه سوز- پی سوز

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

با محبت-زود جوش و مهربان

ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
در بحر چیزی بودن-تمامن به چیزی اندیشیدن

بد خلق-کسی که مدام عصبانی است و غر می زند

به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

استخوان‌بندی(درست کردن انگاره و طرح)

حسرت-آرزوی سخت-خواهش بزرگ
تنگ غروب-نزدیک غروب-آفتاب زردی

زاغول-دارای چشمان آبی رنگ

 

رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن

خاله سوسکه-دختران خردسالی که ادای زنان بزرگسال را درمی آورند

مطلب دیگر :   کدام وب سایت نیازمندی‌‌های ساختمان برای ثبت آگهی ساختمانی مناسب است؟

آش کشک خاله-کار ناگزیر-تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد
خوشگلک-با خوشگلی اندک

داشتن-مشغول بودن

در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور

جُعلق-آدم بی سر و پا و بی ادب

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

از دست کسی در رفتن-کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن

از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)

 
زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

ابوقراضه-ابوطیاره

 

چراغان-جشن و سرور پر چراغ

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن
اهل دود(سیگاری)

حاشیه نشین-تهیدستان ساکن در کناره های شهر

دست بر قضا-از قضا-به طور غیر منتظره-ناگهان

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

دلسوز-غمخوار

روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن

حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن

تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

دنگ کسی گرفتن-هوس نابه جا کردن برای انجام کاری-تصمیم ناگهانی برای کاری گرفتن
امروزه روز-این روزها-در این دوره و زمانه

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

دُوال پا-آدم سمج

دست علی به همراه-علی یارت باد

چشم پوشیدن از چیزی-صرف نظر کردن از چیزی

زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

دار کشیدن-دار زدن

زد و بندچی-توطئه گر-ساخت و پاخت کننده

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن

دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن

چوروک-چین و شکن

 

ادرار کوچک(شاش)

دو کرپا-چمباتمه

زیر بار رفتن-قانع شدن-تحمل کردن

پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن

زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن

بسیار دلواپس و نگران بودن

دَم باریک-نوعی انبردست که نوک آن باریک و دراز است

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

دوبله-دو برابر-دوبلاژ

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

پسله-جای پنهان-در نهان

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

پوست کندن-سخت تنبیه کردن

پا واکردن-به راه افتادن بچه

بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده

پته ی کسی روی آب افتادن-راز کسی فاش شدن-رسوا شدن

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

دو پهلو-دارای ابهام-کنایه دار

حقه زدن-فریب دادن

رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

تعارفی-کسی که بیش از اندازه اهل تعارف است-قابل پیشکش

زخم و زیلی-خونین و مالین-پر زخم

چه مرگته ؟-چه دردی داری ؟

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !

از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)

از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)

 

رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن

دستک دمبک-بهانه-دستاویز-پاپوش

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد

پاتوغ-محل گرد آمدن

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن
آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن

تت و پت کردن-شکسته سخن گفتن-لکنت پیدا کردن

زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی

پر رو-بی شرم-وقیح-دریده

دور چیزی را خط کشیدن-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

روخوانی-از روی کتاب و نوشته خواندن

تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

آنجا رفتن که عرب نی انداخت-به جایی دور و بی‌بازگشت رفتن

ادا اصول-ادا اطوار

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

از هول هلیم توی دیگ افتادن-از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن

دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ

انگشت‌نگاری(ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده)

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

تحت اللفظی-کلمه به کلمه

 

بابا بزرگ-پدر بزرگ

از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)

 

حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن

تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند

پای کسی نشستن-در انتظار وصل کسی بودن

اکبیری-زشت-بی‌ریخت

تُف به دهن-حیرت زده

روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی

آبِ سیاه(نیمه کوری)

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق

خط افتادن-خراش افتادن

زهر چشم-نگاه خشم آلود

جا نیاوردن-کسی را نشناختن

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن

زبان چرب و نرم داشتن-گفتار خوشایند و فریبنده داشتن

آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)

انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکته‌گیری کردن، اعتراض کردن)

ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن

دست آموز-تربیت شده-آموخته

درد دل-غم و اندوه درونی

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن
چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

چیله-هیرم-خاشاک

دانگ-یک ششم-سهم-قسمت

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

خوش بنیه-سالم و قوی

آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده

پا زدن-حق را پایمال کردن-زیان رساندن

از دست دادن(گم کردن)

پا خوردن-فریب خوردن

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود

تُف کار-بچه باز

آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)

تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن

دل خواستن-آرزو داشتن-مایل بودن

خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن

پورت-سر و صدا-داد و فریاد

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

حالا حالاها-مدت دراز

دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است

بیخود-بی مصرف-بدرد نخور

چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم

راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن

پیش کرایه-کرایه ای که در مبدا پرداخت می شود

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

پیش بودن-جلو بودن-برتری داشتن

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن

تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

از کرگی دم نداشتن خر(نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری)

رسیدن به عرصه-بزرگ شدن-به سن پختگی رسیدن

خبرنگاری-کار خبرنگار

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

دیمی-کشت که از آب باران آبیاری شود-بدون برنامه و حساب-بی هدف

پسله خور-آن که نزد دیگران کم می خورد و در نهان بسیار
خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن

پشته کردن-روی هم انباشتن

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش
تخمه بو دادن برای کسی-چاپلوسی کردن برای کسی

آرتیست‌بازی(انجام کارهای غیرعادی)

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

بخار-توانایی-شایستگی

دست آموز-تربیت شده-آموخته

از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن

دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها

حلاجی کردن-بررسی کردن-به تفصیل توضبح دادن

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

چزاندن-ضعیفی را آزار دادن

پینه-وصله-پوست سخت شده

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن(از دارایی دیگران بخشیدن)

حقه باز-شعبده باز-تر دست-مکار
دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده
آفتاب روی پشت بام جمع کردن(کاملا تنگدست بودن)

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

خدا کند-ای کاش

تِر تِر-آواز بیرون آمدن فضولاتِ بیمار اسهالی

بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن
چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی

بازتاب-واکنش-برگشت نور-صدا یا حرارت

 

جا افتادن-سر جای خود آمدن

دشت-فروش اول کاسب-نخستین پول دریافتی کاسب

داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه

 

درز کردن-فاش شدن-آشکار شدن

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری
از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بی‌حال شدن)
تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه

بگیر و ببند-توقیف و حبس-حکومت نظامی

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

 

زاهرو-دالان-سرسرا

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

آجرپاره(جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره)

خوش منظره-خوش نما-زیبا

تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی

پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

دُم بریده-زرنگ و ناقلا-بدجنس

پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

توپ مروارید-توپ بزرگ در ارگ تهران که در گذشته زنان در روز چهارشنبه سوری از زیر آن می گذشتند تا بخت شان گشوده شود

ژله-لرزانک

خانه خانه-سوراخ سوراخ-شطرنجی

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن

جِر-اوقات تلخی-لج

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

درو کردن-پشت سر هم با گلوله زدن و انداختن

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

پس بودن هوا-خراب بودن اوضاع-نامناسب بودن وضعیت

اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن

 

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

افتادن توی پوست کسی-کسی را وسوسه کرد

دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی

دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی
انداختنی-جنس نامرغوب

رایانه-کامپیوتر

دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند

جیب کَن-کسی که کارش اخاذی و تلکه است-کسی که دیگران را می دوشد

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

راه کج کردن-مسیر خود را تغییر دادن-منصرف شدن

آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن)

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن

زبان ریزی کردن-زبان ریختن

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

خوش ترکیب-نگا. خوش تراش

به لج انداختن-به لجاجت انداختن

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

بنا بودن-قرار بودن

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن

این هلو این هم گلو(مثل آب خوردن، انجام این کار بسیار آسان است)

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی
تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

 

ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد

باب دندان-مناسب طبع و حال

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

از نفس افتادن(بسیار خسته و مانده شدن)

تو گود-ظرف عمیق برای آش و سوپ و جز آن ها

دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن

از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بی‌اعتبار شدن

چنگول زدن-پنجه زدن

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

خاطر کسی را خواستن-کسی را دوست داشتن

جمع کردن-گرد آوردن

پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

آلاف و الوف(مال و ثروت، جاه و مقام)

حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

به خاطر داشتن-به یاد داشتن-از بر بودن

 

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

از اوناش نبودن ( فقط به‌صورت منفی)(از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است)

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

آخرین تحویل-قیامت

چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن
زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

چسی مالیات داره-به کسی می گویند که قمپز در می کند

الم‌شنگه-هیاهو-آشوب-جنجال-داد و قال

دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟(چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟)

 
 

چوب به مرده زدن-از پا افتاده ای را آزار دادن-موضوع کهنه ای را تازه کردن

بغل زدن-زیر بازو گرفتن

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

 

تخم شر-مردم آزار- شرور

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

چندش شدن-حالت چندش دست دادن

 

چار راه-محل تقاطع دو راه

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

رگ ترکی-تعصب نژادی

آفتاب‌زردی-غروب آفتاب

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد

ته نشست-رسوب

ژله-لرزانک

پس رفتن-عقب رفتن

 

تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن-اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن

حلال وار-به صورت حلال

پادگان-سربازخانه

در رو-راه خروجی-مخرج-بیرون شد
زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن
تریاکی-معتاد به تریاک
آب نخوردن-درنگ نکردن
زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن

پس پسکی-حالت کسی که رو به عقب گام برمی دارد

رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

دور دست-جایی دور

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

امروزه روز-این روزها-در این دوره و زمانه

بومی-محلی-اهل همان سرزمین

تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

خاله بی بی-نوعی آش

تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان

دَم ریز-پشت سر هم-پیاپی-متوالی

حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن

روغن زرد-روغن حیوانی

از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیش‌بینی سخن راندن)

تند نویسی-سریع نویسی

رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

چار میخ-اذیت و آزار سخت

به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی

پا به رکاب-آماده ی رفتن

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

گلرخ اصیل

Next Post

لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 232

ج مرداد 14 , 1401
آستین‌سرخود-هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است زیر اخیه رفتن-به نفع کسی به کاری تن دادن آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق خل و ول-دیوانه-ساده لوح بردن از رو- از رو بردن جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن دست خالی […]

You May Like